نقش زنان ،احزاب ،چالش های پیش رو.
ام البنین قرائی _مسیر سخت ، سهل؛ پر فراز و نشیب که از نزهت السلطنه شروع و مشروطه آغاز شد .
تاسیس اولین مدرسه دخترانه؛ از جمعیت نسوان؛ و دفاع از حقوق زنان ،و به تازگی در اقدامی بیسابقه و ارزشمند تحت عنوان اهدا جایزه صلح نوبل به یکی از پیشگامان مبارزه با تبعیض جنسیتی و برابری به خانم نرگس محمدی .
بنظر می آید در توصیف نقش زن واژه کم داریم؛ هم واژه زنانه ؛ هم نگاه زنانه؛ هم مدیریت زنانه .
اگر مروری به انقلاب ۵۷ و جمهوری اسلامی بیندازیم زنان در صدر مبارزات بودند ، ولی امروز درصد بسیار کمی از زنان در اداره کشور نقش دارند و امروزه کمتر از ۷ درصد نمایندگان مجلس را زنان تشکیل می دهند و در موضوع ریاست جمهوری زنان هنوز پشت سد تفسیر اصل ۱۱۵ قانون اساسی مانده ایم وگویا هیچ زنی قرار نیست رئیس جمهور شود .
گویا این کمبود از دایره واژگان شروع وبه عرصههای اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی تسری پیدا میکند.
وقتی زن را به رسمیت نشناسیم ،او را نبینیم یا نخواهیم ببینیم طبیعتاً گذشته از کاستی در فرهنگ لغات ، جامعه نیز بستر بسیاری از ناآرامیهای خواهد بود.
در عرصه سیاسی مشارکت سیاسی پایین زنان در منطقه طبق آمار ۲۰۱۴ در رتبه آخر قرار داریم و در عرصه فرهنگی نیز محدودیتهای فراوان که اغلب برخاسته از نگاه فقه سنتی است وجود دارد و و در عرصه اجتماعی نیز زن را برابری با جنس دوم میدادند.
ناگفته نماند، زنانی که در عرصههای علمی پژوهشی و آموزشی موفقیتهای چشمگیری داشتند برای رشد در همین فضای آموزشی و علمی برای پیشرفت به دلیل ساختار تبعیض آمیز باید گاها به یک مرد تکیه کنند و با قدرت او و حمایت او بتوان پلههای پیشرفت را طی نمایند و این ویژگی مهم نظامهای مردسالار است .
ویژگی این نظام مردسالار فقدان فرهنگ گفت وگو و گسترش نابرابری است.
طبیعتاً در چنین ساختاری حذف زنان به ترویج خشونت کمک خواهد کرد .
در طی این سالها شکلگیری احزاب و به ویژه احزاب زنان نقش چشمگیری در به رسمیت شناختن مطالبات داشته است ولی سدها و موانع زیاد موجب شده که عملاً عملکرد احزاب را در پیگیری و تحقق حقوق زنان را با چالشی جدی مواجه کند.
کمترین فایده شکل گیری تشکل ها و نهادهای مدنی ،به رسمیت شناختن مطالبات است اما زمانیکه پاسخی دریافت نشود ،شبیه پژواک صدایی است که فضا را پر کرده و بی کم و کاست دوباره به مخاطب باز می گردد.
به گونه ای که نسل جوان امروز تا رفع کامل تبعیض و نابرابری فاصله زیادی را حس میکند. آنقدر که بیرون از ساختار و در جنبشی کاملاً مدنی مطالباتش را پیگیری میکند .
شاید در نگاهی کلانتر فقدان مفهوم آزادی برای مفهوم انسان کلیت جامعه ایران را در بر میگیرد اما برای تحقق آزادی راهی جز تقویت و حمایت احزاب و تشکلهای مدنی نیست و اگر همچنان پاسخی جهت تحقق مطالبات دریافت نشود کورسویی برای امید نخواهد بود و این جنبش به شکل دیگری ادامه خواهد پیدا خواهد کرد و به شکلی مبارزه گونه ادامه خواهد یافت ……….