بهاور:نسل دوم اصلاحات جامعهمحور و دموکراتیک است
چاپ خبر | شناسه خبر: 21334 | تاریخ انتشار: 14 شهریور 1398 - 14:39
عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان گفت: نسل اول اصلاحات از دل ساختار قدرت بیرون آمد و به همین دلیل نخبهگرا بود و متمرکز عمل میکرد اما نسل دوم از دل فعالیتهای ستادی و انتخاباتی بیرون آمد و از این نظر با جامعه بیشتر در ارتباط است و در عمل هم مشارکتجویانهتر عمل میکند وجامعهمحور و دموکراتیک است.

به گزارش هداپرس به نفل از ایرنا:
ایرنا: آقای طالبی اینکه اصلاحطلبهای دوم خردادی را الان یک سره بیرون از قدرت فرض میکنید، به نظر من یک خرده تقلیل دادن بحث است. یعنی اگر قبول کنیم حرف شما را که عاملان اصلاحات باید در درون قدرت باشند، خیلی هستند از اصلاحطلبانی که در درون قدرت فعلی هم تعریف میشوند. مثلا کسی که در انتخابات ریاست جمهوری تأیید صلاحیت میشود، یعنی هنوز در بخش قدرت به یک معنا حضور دارد.
آقای بهاور! این نکاتی را که آقای طالبی درباره شورای عالی سیاستگذاری مطرح کردند قطعا به گوش خودتان هم رسیده، یعنی من این را از جانب خیلیها میگویم که واقعیت اتفاق این است که میگویند: ذات نایافته از هستیبخش، کی تواند که شود هستیبخش، مسئله سر این است که اگر ما شفافیت انتخابات و دموکراسی و اینها بخواهیم پایه آن این است که نهادی که میخواهد مجری و عامل این قضیه باشد خودش باید شفاف و دموکراتیک باشد. واقعیت قضیه چیست؟ آقای خاتمی یک تعدادی برای شورای سیاستگذاری انتخاب کردند. بعد آقای عارف اسمهایش را گفته بعد به یک توافقی رسیدند. ناظر بیرونی میگوید ۱۰۰ نفر نامه مینویسند، آقای خاتمی میگوید باشد بگویید سه نفر از آنها هم بیایند. سه نفر میروند داخل. بعد کارگزاران میگوید چرا این سه تا رفتند داخل، چرا اتحاد زیاد شده سه تا هم از آنها میآورند داخل …
طالبی: من که جیک و جیک میکنم برات، یادتان هست یک داستانی بود؟ تخم کوچک میکنم برات، بذارم برم؟ او میگوید نه تو هم بیا. داستان شورای عالی سیاستگذاری هم همین است.
ایرنا: من هیچ قضاوتی ندارم. ناظر بیرونی این طوری میگوید. فارغ از این که شما آقای بهاور! خودتان جزو وعدههایی که در توییترتان نوشتید این بود که من موقت رفتم شورای عالی سیاستگذاری اگر بتوانم تغییری ایجاد دهم میمانم و اگر نتوانم بیرون میآیم. حالا زمانی هم که آن موقع گفته بودید عید بود اگر اشتباه نکنم یعنی مثلا تابستان بحث اصلاح اصلاحات مطرح شد که بعد شما رفتید داخل و شهریور اولین جلسه بود، شما گفتید تا شش ماه.
بهاور: اولین جلسه آبان تشکیل شد…
ایرنا: بله شما گفتید شش ماه. آقای توسلی هم که یادداشتی نوشتند و این را تأیید کردند که به این شرط که موقت باشد قبول است. اینها مسائلی است که مطرح میشود و اگر ما میخواهیم شفافیت در ادامه داشته باشیم به اینها هم پاسخ دهیم و آدمها جوابها را ببینند.
بهاور: یکی دو نکته را بگویم بعد به این قضیه برسم. آن قضیهای که واقعا معتقدم اگر نیروهای رادیکال در نهادهای انتخابی مثل مجلس و دولت وجود داشتند قطعا سرنوشت متفاوتتر از این بود که نیروهای معتدل، میانهرو و اصلاحطلب هستند. واقعا به این معتقدم. یعنی اصلا اگر اینها را بگوییم که اینها یک سری نیروهای منفعل بدون تأثیر در تصمیمگیریهای کلان کشور هستند، نه این طور نیست. من فکر نمیکنم نظام جمهوری اسلامی نظام مطلقه باشد مثل آن نظام…
طالبی: مثال جنگ زدید
بهاور: در سطح تصمیمگیریهای کلان اصلی، سیاستگذاریهای کلان، تصمیمهای کلان، جمهوری اسلامی نظام مطلقه نیست مثل آن چیزی که زمان شاه بود. آن اقتدار مطلقهای که شاه روی تمام ساختار حکومت داشت قطعا هیچوقت جمهوری اسلامی آن طوری نبوده و بعد ازانقلاب چه دوره آقای خمینی و چه بعدش هم هیچوقت این طوری نبوده یعنی در مجموع نیروهای زیادی تأثیر داشتند در تصمیمگیریها. مثلا پایان جنگ یا تداوم جنگ. خیلی مهم بوده که با آقای خمینی صحبت میکند، که مشورت میدهد، کدام نیروها با ایشان صحبت میکنند. در رهبری مدیریت سپاه چه کسانی مؤثرند، در حوزههای مختلف چه کسانی نقشآفرینند. بالاخره روی تصمیم آقای خمینی حتما تأثیر داشته و همین یعنی این طوری نیست که مثلا میگویم مثل نظام شاه یا نظامهای کمونیستی، نظام مطلقه یک دستی در رأس وجود داشته باشد. حتما وقتی وزیر خارجه آقای ظریف است و تحلیلها، مشاورهها و مشورتهایی که ایشان به آقای خامنهای میدهد فرق میکند با وقتی که وزیر خارجه آقای ذوالنور باشد. خیلی فرق میکند مجلس چه کسانی باشند، از آن چه چیزهایی در میآید، لوایح چه چیزی تصویب شود یا نشود. آقای خامنهای هم قطعا آدمی نیست مستبد که یک نفر نشسته باشد خودش تصمیم بگیرد. مشاوراناش، کسانی که میآیند از بدنه خارج، از بدنهی وزارت اطلاعات، همه اینها بالاخره مجموع گزارشهایی که به ایشان میدهند، ایشان تصمیم گیری میکند. من فکر میکنم قطعا اگر این نهادهای انتخابی آدمهای رادیکال و عامل رادیکالی در آنها میگذاشتند حتما در تصمیمگیریهای کلان کشور قطعا تغییر ایجاد میشد و ممکن بود همین تصمیمگیریهای اشتباه یک جا ایران را در سه مقطع میگویم در آستانه جنگ قرار داشتیم، یکی از اینها یکی از جریانهای نفوذ که میبینیم بیشتر از دل آنها نفوذی میگیرند و عامل و نفوذی در میآورند، یکی از همین عاملین نفوذ در یک مقطعی قرار میگرفت، در یک جایگاهی قرار میگرفت که با یک اشتباه وارد جنگ میکرد ایران را، همه اینها محتمل است. رهبری هم مشاورینی داخل دولت دارد و هم بیرون آن و با توجه به این مشورتها بلاخره تصمیمگیری میکنند.
دموکراسی یک نظریه کامل است
در مورد دموکراسی هم نگاه کنید دموکراسی فقط مکانیسم اجماع یا مکانیسم رأیگیری نیست. دموکراسی یک نظریه کامل است، ارکانی دارد، رکن چهارم آن مطبوعات و رسانههای آزاد است، بحث آزادی بیان دارد، بحث حقوق بشر و حقوق اقلیتها دارد، بالاخره تمام اینها با همدیگر است. فقط انتخاب و مکانیسم اجماع و سازگاری نیروها با هم نیست، مجموع تمام اینها باعث میشود نظام کارآمدتری باشد. پروژه ما دموکراتیزاسیون است، دموکراتیزاسیون فرایندی دارد، تعریف شده است، مراحلی دارد. میگوید شما باید نیروهای میانهروی داخل حکومت را تقویت کنید که یک لایه نیروی میانه رو و عقلگرا طرفدار توسعه وجود داشته باشد که اولا شرایط را نرمال کند، یعنی زیرساخت نرمالیزاسیون که میگوییم یعنی زیرساختهایی دارد، همان شرایط اقتصادی، شرایط توسعهای را به وجود بیاورد که دموکراسی بتواند بر بستر آن سوار شود. یعنی شما در پروژه دموکراتیزاسیون سعی میکنید تا فرایندهای انتخاباتی یا هر امکانی که وجود داشته باشد، آن نیروهای میانه روی داخل حکومت را تقویت کنید و بعد نیروهای اصلاحطلب میانهرو یا نیروهای اپوزیسیون میانهرو را بعد اولین گفتوگوها میان نیروهای اپوزیسیون میانهرو و حکومتیهای میانه رو صورت میگیرد یعنی اولین گفتوگوها و مذاکرات، سازشها به معنای مثبتاش و توافقات و رسیدن به این که فضای تعاملی بیشتری در کشور گیر بیاوری که اینها گامهای دموکراسی میشود در یک فرایند زمانی بلندمدتتر. در دموکراسی هم این که میگوییم چه تضمینی میکنیم الان باز بکنیم مردم انتخاب کنند، کارآمدها انتخاب شوند، واقعیت این که باز هم فرایند انتخابات، وقتی کارنامهها اعلام میشود، شعارها، برنامهها، سوابق، وقتی انتخابات آزاد باشد یعنی تمام فرایند انتخابات آزاد باشد نه فقط آخرش رأیگیری آزاد باشد. یعنی تمام پروسه انتخابات آزاد، عادلانه، برابر، شفاف و مناظرههای مختلف، مطبوعات آزادی باشند که بتوانند راجع به آن آدم فاسد، کارنامهاش را رو کنند، افشاگری کنند، تمام اینها با همدیگر که میرسد به انتخاب نهایی، اگر باشد قطعا مطمئن باشید مجموعه افرادی که انتخاب میشوند در مجموع کارآمدترند. شاید یک آدم ناکارآمد هم بتواند وارد این قضیه شود ولی در مجموع انتخاب میگوییم کارآمدی بالاتر خواهد بود.
کارنامه شورای شهر قابل دفاع است
یک سری موارد مثلا همین شورای شهر و اینها را جزئی مطرح کردند حالا من خیلی نمیخواهم وارد مصادیق شوم ولی بالاخره شورای شهر با این نظام شفافیت ترنسپرنسی که راه انداخته، با شفافیت قراردادهای شهرداری، توقف تراکمفروشیها، متوقفکردن بسیاری از قراردادهایی که برای این چیزها، قبلا بسته شده بود، اصلا خود هوای تهران که شما در سال گذشته یک روز بحرانی و تعطیلی نداشتید. من در جزئیاتاش چون یک سری از همین بچههایی که میگویید در مدیریتهای میانی رفتند و گزارشهایی که میدهند، کارهای مؤثری کردند که الان بالاخره جنگی کردند، ساختار شهرداری بسیار سخت و کند است و به این راحتیها قابل تغییر نیست یعنی باید ۱۰ سال طول بکشد تا بشود کارهایی کرد. من میگویم اینها استارتهایشان را زدهاند و واقعا بچههای سالمی هستند و به نظرم کارهای مؤثری هم کردند. در شورای شهر هم با این قوانینی که تصویب کردند، مثلا حقوقها را شفاف کردند، اعلام حقوقها و اینها همه اینها مؤثر است برای جلوگیری از فساد. شهرداری بهترین جا برای فاسدهاست و بدترین فسادها در شهرداری اتفاق میافتد. میگویم از همین شورای شهر که بالاخره با همان مکانیسم نصفه و نیمه توانستیم انتخاب کنیم و نظارت استصوابی به آن معنا نبود در فرایند انتخاباش، میبینیم آدمهای کارآمدتری نسبت به مجلس وجود دارد که نظارت استصوابی در آن بوده. بنابراین هرچه دموکراسی بیشتر باشد، نظارت استصوابی کمتر باشد، کارایی بیشتر است، شفافیت بیشتر است، آدمهای بهتری میتوانند بروند داخل که کار کنند. انصافا هم بچههای جوان شورای شهر، آقای میلانی، آقای اعطا، آقای نظری، خانم آورین خیلی تلاش کردند و کارهای مؤثری هم توانستند بکنند. من میگویم کارنامه شورای شهر با این وضعیت شهرداری که بعد از آن همه سال از قالیباف تحویل گرفتند با آن فسادها، با آن ساختار سخت و صلبی که وجود دارد، الان من میگویم قابل دفاع است شورای شهر.
شورای عالی هم به عقلانیتی دموکراتیک رسیده است
در مورد اصلاح اصلاحات که شما تذکر دادید و نکاتی مطرح کردید و خود من، بارها صحبت کردم. بحث نامه ۱۰۰ امضایی که شما هم بودید، اصلا ما هدفمان این نبود که وارد شویم، اتفاقهایی افتاد و یک تصمیمی گرفتیم. البته در آن نامه ۱۰۰ امضایی هیچ جملهای نیامده بود که نباید برویم داخل و در شورا هم که خود شما هم تشریف داشتید هیچ وقت رأیگیری نشد در آن شورا که نرویم داخل، رأی نیاورد. جزئیاتاش را میدانید. ما هم قصد نداشتیم برویم. حدس هم نمیزدیم که ممکن است این اتفاق بیفتد. این اتفاق افتاد و بالاخره یک تصمیم گرفته شد که برویم و با همان شرایطی که گفتید و گفتیم به شرط تأثیر، به شرط مؤثر بودن وارد شویم، این هم نبود که فقط ما سه نفر برویم بگوییم اصلاح اصلاحات همین بود تمام شد. ما میگوییم آن اصلا کلید زدن ماجرا بود و اصلا تازه شروع ماجرا بود. ما الان هفت، هشت ماهی است که شروع کردیم، تا یکی دو ماه آینده یک اتفاقاتی فکر میکنم میافتد که اولین تأثیرات نه فقط حضور ما بلکه تحولاتی که در جریان آن اتفاق میافتد شما اولین تأثیرات آن را میبینید. ما روی آن حرف خودمان هستیم که ساختار باید دموکراتیک شود، همین شورای عالی باید دموکراتیک شود. خود من توییت کردم که این آخرین انتخاباتی است که به یک لیست انتصابی رأی میدهم. در انتخابات قبل. سر همان حرف هم هستیم. نه تنها من، نمیگویم من میگویم، اصلا کل عقلانیت اصلاحطلبی که وجود دارد که حالا عقلانیت بر اساس منافع ممکن است باشد، منافع طبیعی میگویم نه منافع فساد، منافع طبیعیشان، بقایشان ممکن است باشد. نیاز به تجدید نظر و تحولشان باشد، بر اساس هرچه که باشد عقلانیتی که وجود دارد در مجموع جریان اصلاحات به این نتیجه رسیده که باید خودش را تغییر دهد و تحولاتی ایجاد کند. ما هم در آن قضیه به ایشان کمک میکنیم. اصلا هم ادعایی نداریم که ما رفتیم بخواهیم کل جریان را تغییر دهیم، نه در توانمان هست، ولی خوشبختانه میخواهم بگویم در درون جریان اصلاحات یک عقلانیتی به وجود آمده، منشاء آن را کاری ندارم ولی در هر صورت که خواهان تحول و تغییر است. ما هم به آن جریان کمک میکنیم و فکر میکنیم مؤثر بوده. آقای توسلی هم بر اساس گزارشهایی که میدهیم دوباره آن شش ماه را یک دوره دیگر تمدید کردند چون دیدند تأثیرگذار است و تغییراتی انجام میشود. همین است یعنی فقط بحث آن نبوده و من هم خودم معتقدم این شورای عالی خودشان هم معتقدند دیگر تا یک جایی کارآمدی داشته. تا وقتی فضا امنیتی بوده، شما احتیاج داشتید یک سازمان متمرکز و نخبهگرایانه برای تصمیمگیریهایی داشته باشید که بتوانیم از آن فضای امنیتی عبور کنیم ولی وقتی فضا متکثر میشود دیگر شما نمیتوانید سازمانتان را بسته نگه دارید. آن سازمان بسته به درد فضای بسته سیاسی و امنیتی میخورد. وقتی فضای بیرون هم به تدریج متکثر میشود و باز میشود، سازمان شما هم باید متناسب با آن فضا باز شود وگرنه زمین میخورید. برای همین طبیعیاش این است که به تناسب باز شدن فضا شما هم سازمانتان را باز کنید و دموکراتیک.
ایرنا: الان دموکراتیک است؟
بهاور: نه خب. ما فکر میکنیم برای دورههای بعد طرحی دهیم که این سازمان هم دموکراتیک شود. ضمن این که این سازمان تصمیمگیرنده نهایی نباشد. فقط مجری باشد. همین مجریان هم انتخابی باشند ضمن این که اساس تصمیمگیریهای کلان اصلی مثل فهرست انتخاباتها دموکراتیک باشد یعنی توسط این شورا انجام نشود. متوجه هستید؟ انتقادات، فشارهای اجتماعی که تأثیر داشته است. مگر آدمهای اینجا مجسمهاند؟ بالاخره وقتی این همه انتقاد به آقای عارف میشود، به شورای عالی میشود، به تمام اعضا میشود بالاخره روی آنها تأثیر میگذارد. من که نمیگویم خودمان یک دفعه متحول شدیم، من خودم را از آنها جدا نمیدانم، بالاخره فشار اجتماعی، مطالبات اجتماعی، تقاضاهای نیروهای خودمان، باعث میشود به اینجا برسیم.
ایرنا: آقای طالبی شما لطفاً جمعبندی خودتان را بفرمایید.
طالبی: اولا لیست بستن دموکراتیک را نمیفهمم یعنی چه؟ لیست دموکراتیک بستن چه شکلی میشود واقعا نمیدانم. دموکراتیک یعنی به آراء عمومی میگذاری. همین دیروز آقای موسوی لاری شنیدم گفته بود من سرلیست مجلس نیستم یعنی یک عده هنوز بحثشان سرلیست بودن آقای موسوی لاری است یعنی میخواهم بگویم مگر میشود این فضاها را یکی کرد؟ چطور میشود آقای موسوی لاری را در روند دموکراتیک غیرنخبهگرایانه، نه نخبه، حالا انتخاب نخبگان آقای موسوی لاری بود، ما هم قبول کردیم. انتخاب غیرنخبگان چطور موسوی لاری بوده من نمیدانم. اصلا دموکراتیک در این موارد معنا ندارد یعنی مجددا یک کلاهی است یعنی شما دو، سه دفعه یک طوری جلو رفتید. کسی که کار سیاسی کرده این را میداند. حضرتعالی لابد بهتر از من میدانید. دو، سه دفعه طرف یک طوری رفته، این دفعه آن کسی را که دلاش میخواهد به اسم دموکراتیک بیرون میکشد یعنی باز هم تصمیمگیرها همان خواهند بود. شما خواهید دید بالاخره چندماهی بیشتر باقی نمانده است. من بلافاصله بعد از این که لیستتان بیرون آمد به شما یک تک زنگ میزنم از شما میپرسم ولی خواهید دید که دموکراتیک غیر دموکراتیک اصلا بیمعنی است، یعنی چه دموکراتیک؟ شما یک تعداد احزاب سه چهار نفره درست کردی آن داخل ریختی بعد میگویی دموکراتیک بین اینها رأیگیری کنیم؟ چطور رأیگیری کنیم؟ میگویند اصلا از بین این ۱۸ حزب، ۱۰ تایش را بنده که پیگیری میکنم اسماش را هم نشنیدم! احزاب سه، چهار نفرهاند، تشکیل میشوند، بعد میگویند بین اینها رأیگیری کنید، خب این لیست دموکراتیک شد. چه میخواهید به افکار عمومی بگویید کاری ندارم، به افکار عمومی میتوانید از این حرفها بزنید، یعنی بالاخره یک خرده هم ممکن است به کار ببرید حیلهگری کنید ولی لااقل خودتان با واقعیت ارتباط داشته باشید. یعنی بدانید اسم این کاری که شما میکنید دموکراسی نیست. گفتم اولین مرحلهاش این است که شما خیلی شفاف یک مکانیسمی حداقلاش، من که اصلا معتقد نیستم اصلاحطلبان باید سازمان داشته باشند اما فرض بگیریم میخواهیم سازمان داشته باشند. حداقل این است که یک وزنکشی داشته باشید. ببینید این آقایی که اینجا نشسته پایگاهاش که است، شما اصلا از طرف که صحبت میکنی؟ حزبهای چند نفر زدید بعد میگویید دموکراتیک است دیگر! این لوث کردن مفاهیم است. این مفاهیم را بگذاریم شاید به درد نسل بعد بخورد. همه چیز را دستمالی نکنیم. کل عرضم این است. طوری که به نسل بعد اگر بگویید انتخاب دموکراتیک یاد این بیفتد استفراغاش بگیرد. فقط مفاهیم را از شما خواهش میکنم. چیز دیگری را من از اصلاحطلبان نمیخواهم. ولی در حق مفاهیم جفا نکنیم، یعنی نگوییم این فلان است، آن بهمان است.
ایرنا: آقای طالبی که در بحثهای خود یک جدایی بین خودشان و همفکران خودشان با جریان اصلاحطلبی عنوان کردند. عملا برای همین این سؤال را به صورت مشخص ذیل نسل دوم جوانگرایی از شما آقای بهاور میپرسم که این نسل دوم چه کار میخواهند بکنند. چه هستند، چه وضعیتی دارند، در انتها هم جمعبندی بفرمایید.
بهاور: همان طور که در مقدمه صحبتهایی کردم، جریان اصلاحطلبی در حال پوستهانداری است. هم در سطح نیروهای خودش و هم در سطح سازوکارها و برنامهها و سازمان خودش. نسل اول اصلاحات از داخل ساختار قدرت بیرون آمد. بعد از یک انقلابی، یک سری نیروهایی آمدند در سن جوانی مدیرکل و معاون و وزیر و استاندار شدند. اینها در ساختار قدرت بودند تا تحولاتی که در اواخر دهه ۶۰ به وجود آمد، یک بخشی از اینها که، در داخل ساختار قدرت بودند کنار گذاشته شدند به دلایلی. بالاخره اینها جریان دوم خرداد را پیش آوردند برای بازگشت به قدرت و گرفتن ریاست جمهوری و دولت. نسل اول از درون ساختار قدرت متولد شد ولی نسل دوم از درون ساختار قدرت نبود. از درون فعالیتهای ستادی و انتخاباتی متولد شدند. ما ۱۷، ۱۸ تا انتخابات شاید از دوم خرداد به بعد داشتیم. این بدنه جوان در این ۱۸ انتخابات در این ستادها در فرایندهای جمع کردن رأی، بسیج اجتماعی، بسیج رأی و اینها بزرگ شدند. اتفاقا به یک دورهای هم خوردند که وقتی یک ذره بالغ شدند در سیاست این نسل دوم، دیگر نیروهای اصلیشان داخل قدرت و دولت نبودند به آن معنایی که قبلا وجود داشت و شرایطشان سخت شده بود و اینها اصلا منشأ پرورش و رشدشان از داخل ستادهای انتخاباتی و داخل فعالیتهای حزبی و به این شکل بوده است. من فکر میکنم منشأ شکلگیری از بطن جامعه بوده، از درون سازوکارهای بسیج اجتماعی و بسیج رأی بوده است. بنابراین این نسل دوم اعتقاد بیشتری به حرکتهای اجتماعی و جامعهمحور مشارکت جمعی دارند تا نسل اول که بیشتر نخبهگرا هستند، تصمیمات متمرکز میگیرند، متمرکز عمل میکنند چون از داخل آن ساختار متولد شدند ولی نسل دوم به نظر من این طور که میبینم متکثرترند، بیشتر به جامعه توجه میکنند، اصلاحطلبی جامعهمحور برایشان مهم است، توجه میکنند. در کنار آن اصلاحطلبی دولتمحور یعنی این دو تا را دو چیز رقیب و ضد هم نمیبینم. دو بالی است که باید اصلاحات داشته باشد. بخشی از نیروها شاید باید لازم باشد در آن فرایند دموکراتیزاسیون داخل قدرت بروند، برای اینکه بتوانند زیرساختها را فراهم کنند، زمینهها را آماده کنند و بخشی از نیروها در بدنه اجتماعی در ساختارهای حزبی فعالیت کنند. من میخواهم بگویم این تغییر و تحول در داخل نسل دوم، تفاوتاش با نسل اول را این طور میبینم و بعد شما میبینید یک سری انتقادها پیش میآید به این که اگر قرار باشد فقط اصلاحطلبی در بروکرات بودن و دولتی بودن و دولتمحور بودن تعریف شود، آسیبهایی دارد. آسیبهای گفتمانی دارد، فساد دارد، خیلی مسائل دیگر به وجود میآید، از این طرف اصلاحطلبی دموکراتیک و اصلاحطلبی جامعهمحور باید تقابل به وجود بیاید که اینها در توازن با همدیگر پیش بروند. آن نامه ۱۰۰ نفرهی آقای خاتمی هم روی این شکاف سوار شد یعنی انتقادی که این نسل جوان دارند به این که ما بخواهیم آن طوری قدرتمحور، دولتمحور و نخبهگرایانه عمل کنیم، دیگر شاید نتوانیم این طور ادامه دهیم و شکست بخوریم. آن نامه هم بر اساس این بود. یعنی یک الگوی سیاستورزی جدیدی را به نظرم نسل دوم طرفدارش هستند که مشارکتجوتر است، خشونتپرهیز است، دموکراسیخواهتر است و این نیروها احتمالا در سالهای آینده این نسل دوم نقش بیشتری در تصمیمگیری ساختار اصلاحات داشته باشند فکر میکنم این نیروها توان آن تغییر و تحول داخل این جریان را داشته باشند که این جریان را به جامعه پاسخگو کند. از این نظر یک ذره من امیدوارتر هستم.

به گزارش هداپرس به نفل از ایرنا:
ایرنا: آقای طالبی اینکه اصلاحطلبهای دوم خردادی را الان یک سره بیرون از قدرت فرض میکنید، به نظر من یک خرده تقلیل دادن بحث است. یعنی اگر قبول کنیم حرف شما را که عاملان اصلاحات باید در درون قدرت باشند، خیلی هستند از اصلاحطلبانی که در درون قدرت فعلی هم تعریف میشوند. مثلا کسی که در انتخابات ریاست جمهوری تأیید صلاحیت میشود، یعنی هنوز در بخش قدرت به یک معنا حضور دارد.
آقای بهاور! این نکاتی را که آقای طالبی درباره شورای عالی سیاستگذاری مطرح کردند قطعا به گوش خودتان هم رسیده، یعنی من این را از جانب خیلیها میگویم که واقعیت اتفاق این است که میگویند: ذات نایافته از هستیبخش، کی تواند که شود هستیبخش، مسئله سر این است که اگر ما شفافیت انتخابات و دموکراسی و اینها بخواهیم پایه آن این است که نهادی که میخواهد مجری و عامل این قضیه باشد خودش باید شفاف و دموکراتیک باشد. واقعیت قضیه چیست؟ آقای خاتمی یک تعدادی برای شورای سیاستگذاری انتخاب کردند. بعد آقای عارف اسمهایش را گفته بعد به یک توافقی رسیدند. ناظر بیرونی میگوید ۱۰۰ نفر نامه مینویسند، آقای خاتمی میگوید باشد بگویید سه نفر از آنها هم بیایند. سه نفر میروند داخل. بعد کارگزاران میگوید چرا این سه تا رفتند داخل، چرا اتحاد زیاد شده سه تا هم از آنها میآورند داخل …
طالبی: من که جیک و جیک میکنم برات، یادتان هست یک داستانی بود؟ تخم کوچک میکنم برات، بذارم برم؟ او میگوید نه تو هم بیا. داستان شورای عالی سیاستگذاری هم همین است.
ایرنا: من هیچ قضاوتی ندارم. ناظر بیرونی این طوری میگوید. فارغ از این که شما آقای بهاور! خودتان جزو وعدههایی که در توییترتان نوشتید این بود که من موقت رفتم شورای عالی سیاستگذاری اگر بتوانم تغییری ایجاد دهم میمانم و اگر نتوانم بیرون میآیم. حالا زمانی هم که آن موقع گفته بودید عید بود اگر اشتباه نکنم یعنی مثلا تابستان بحث اصلاح اصلاحات مطرح شد که بعد شما رفتید داخل و شهریور اولین جلسه بود، شما گفتید تا شش ماه.
بهاور: اولین جلسه آبان تشکیل شد…
ایرنا: بله شما گفتید شش ماه. آقای توسلی هم که یادداشتی نوشتند و این را تأیید کردند که به این شرط که موقت باشد قبول است. اینها مسائلی است که مطرح میشود و اگر ما میخواهیم شفافیت در ادامه داشته باشیم به اینها هم پاسخ دهیم و آدمها جوابها را ببینند.
بهاور: یکی دو نکته را بگویم بعد به این قضیه برسم. آن قضیهای که واقعا معتقدم اگر نیروهای رادیکال در نهادهای انتخابی مثل مجلس و دولت وجود داشتند قطعا سرنوشت متفاوتتر از این بود که نیروهای معتدل، میانهرو و اصلاحطلب هستند. واقعا به این معتقدم. یعنی اصلا اگر اینها را بگوییم که اینها یک سری نیروهای منفعل بدون تأثیر در تصمیمگیریهای کلان کشور هستند، نه این طور نیست. من فکر نمیکنم نظام جمهوری اسلامی نظام مطلقه باشد مثل آن نظام…
طالبی: مثال جنگ زدید
بهاور: در سطح تصمیمگیریهای کلان اصلی، سیاستگذاریهای کلان، تصمیمهای کلان، جمهوری اسلامی نظام مطلقه نیست مثل آن چیزی که زمان شاه بود. آن اقتدار مطلقهای که شاه روی تمام ساختار حکومت داشت قطعا هیچوقت جمهوری اسلامی آن طوری نبوده و بعد ازانقلاب چه دوره آقای خمینی و چه بعدش هم هیچوقت این طوری نبوده یعنی در مجموع نیروهای زیادی تأثیر داشتند در تصمیمگیریها. مثلا پایان جنگ یا تداوم جنگ. خیلی مهم بوده که با آقای خمینی صحبت میکند، که مشورت میدهد، کدام نیروها با ایشان صحبت میکنند. در رهبری مدیریت سپاه چه کسانی مؤثرند، در حوزههای مختلف چه کسانی نقشآفرینند. بالاخره روی تصمیم آقای خمینی حتما تأثیر داشته و همین یعنی این طوری نیست که مثلا میگویم مثل نظام شاه یا نظامهای کمونیستی، نظام مطلقه یک دستی در رأس وجود داشته باشد. حتما وقتی وزیر خارجه آقای ظریف است و تحلیلها، مشاورهها و مشورتهایی که ایشان به آقای خامنهای میدهد فرق میکند با وقتی که وزیر خارجه آقای ذوالنور باشد. خیلی فرق میکند مجلس چه کسانی باشند، از آن چه چیزهایی در میآید، لوایح چه چیزی تصویب شود یا نشود. آقای خامنهای هم قطعا آدمی نیست مستبد که یک نفر نشسته باشد خودش تصمیم بگیرد. مشاوراناش، کسانی که میآیند از بدنه خارج، از بدنهی وزارت اطلاعات، همه اینها بالاخره مجموع گزارشهایی که به ایشان میدهند، ایشان تصمیم گیری میکند. من فکر میکنم قطعا اگر این نهادهای انتخابی آدمهای رادیکال و عامل رادیکالی در آنها میگذاشتند حتما در تصمیمگیریهای کلان کشور قطعا تغییر ایجاد میشد و ممکن بود همین تصمیمگیریهای اشتباه یک جا ایران را در سه مقطع میگویم در آستانه جنگ قرار داشتیم، یکی از اینها یکی از جریانهای نفوذ که میبینیم بیشتر از دل آنها نفوذی میگیرند و عامل و نفوذی در میآورند، یکی از همین عاملین نفوذ در یک مقطعی قرار میگرفت، در یک جایگاهی قرار میگرفت که با یک اشتباه وارد جنگ میکرد ایران را، همه اینها محتمل است. رهبری هم مشاورینی داخل دولت دارد و هم بیرون آن و با توجه به این مشورتها بلاخره تصمیمگیری میکنند.
دموکراسی یک نظریه کامل است
در مورد دموکراسی هم نگاه کنید دموکراسی فقط مکانیسم اجماع یا مکانیسم رأیگیری نیست. دموکراسی یک نظریه کامل است، ارکانی دارد، رکن چهارم آن مطبوعات و رسانههای آزاد است، بحث آزادی بیان دارد، بحث حقوق بشر و حقوق اقلیتها دارد، بالاخره تمام اینها با همدیگر است. فقط انتخاب و مکانیسم اجماع و سازگاری نیروها با هم نیست، مجموع تمام اینها باعث میشود نظام کارآمدتری باشد. پروژه ما دموکراتیزاسیون است، دموکراتیزاسیون فرایندی دارد، تعریف شده است، مراحلی دارد. میگوید شما باید نیروهای میانهروی داخل حکومت را تقویت کنید که یک لایه نیروی میانه رو و عقلگرا طرفدار توسعه وجود داشته باشد که اولا شرایط را نرمال کند، یعنی زیرساخت نرمالیزاسیون که میگوییم یعنی زیرساختهایی دارد، همان شرایط اقتصادی، شرایط توسعهای را به وجود بیاورد که دموکراسی بتواند بر بستر آن سوار شود. یعنی شما در پروژه دموکراتیزاسیون سعی میکنید تا فرایندهای انتخاباتی یا هر امکانی که وجود داشته باشد، آن نیروهای میانه روی داخل حکومت را تقویت کنید و بعد نیروهای اصلاحطلب میانهرو یا نیروهای اپوزیسیون میانهرو را بعد اولین گفتوگوها میان نیروهای اپوزیسیون میانهرو و حکومتیهای میانه رو صورت میگیرد یعنی اولین گفتوگوها و مذاکرات، سازشها به معنای مثبتاش و توافقات و رسیدن به این که فضای تعاملی بیشتری در کشور گیر بیاوری که اینها گامهای دموکراسی میشود در یک فرایند زمانی بلندمدتتر. در دموکراسی هم این که میگوییم چه تضمینی میکنیم الان باز بکنیم مردم انتخاب کنند، کارآمدها انتخاب شوند، واقعیت این که باز هم فرایند انتخابات، وقتی کارنامهها اعلام میشود، شعارها، برنامهها، سوابق، وقتی انتخابات آزاد باشد یعنی تمام فرایند انتخابات آزاد باشد نه فقط آخرش رأیگیری آزاد باشد. یعنی تمام پروسه انتخابات آزاد، عادلانه، برابر، شفاف و مناظرههای مختلف، مطبوعات آزادی باشند که بتوانند راجع به آن آدم فاسد، کارنامهاش را رو کنند، افشاگری کنند، تمام اینها با همدیگر که میرسد به انتخاب نهایی، اگر باشد قطعا مطمئن باشید مجموعه افرادی که انتخاب میشوند در مجموع کارآمدترند. شاید یک آدم ناکارآمد هم بتواند وارد این قضیه شود ولی در مجموع انتخاب میگوییم کارآمدی بالاتر خواهد بود.
کارنامه شورای شهر قابل دفاع است
یک سری موارد مثلا همین شورای شهر و اینها را جزئی مطرح کردند حالا من خیلی نمیخواهم وارد مصادیق شوم ولی بالاخره شورای شهر با این نظام شفافیت ترنسپرنسی که راه انداخته، با شفافیت قراردادهای شهرداری، توقف تراکمفروشیها، متوقفکردن بسیاری از قراردادهایی که برای این چیزها، قبلا بسته شده بود، اصلا خود هوای تهران که شما در سال گذشته یک روز بحرانی و تعطیلی نداشتید. من در جزئیاتاش چون یک سری از همین بچههایی که میگویید در مدیریتهای میانی رفتند و گزارشهایی که میدهند، کارهای مؤثری کردند که الان بالاخره جنگی کردند، ساختار شهرداری بسیار سخت و کند است و به این راحتیها قابل تغییر نیست یعنی باید ۱۰ سال طول بکشد تا بشود کارهایی کرد. من میگویم اینها استارتهایشان را زدهاند و واقعا بچههای سالمی هستند و به نظرم کارهای مؤثری هم کردند. در شورای شهر هم با این قوانینی که تصویب کردند، مثلا حقوقها را شفاف کردند، اعلام حقوقها و اینها همه اینها مؤثر است برای جلوگیری از فساد. شهرداری بهترین جا برای فاسدهاست و بدترین فسادها در شهرداری اتفاق میافتد. میگویم از همین شورای شهر که بالاخره با همان مکانیسم نصفه و نیمه توانستیم انتخاب کنیم و نظارت استصوابی به آن معنا نبود در فرایند انتخاباش، میبینیم آدمهای کارآمدتری نسبت به مجلس وجود دارد که نظارت استصوابی در آن بوده. بنابراین هرچه دموکراسی بیشتر باشد، نظارت استصوابی کمتر باشد، کارایی بیشتر است، شفافیت بیشتر است، آدمهای بهتری میتوانند بروند داخل که کار کنند. انصافا هم بچههای جوان شورای شهر، آقای میلانی، آقای اعطا، آقای نظری، خانم آورین خیلی تلاش کردند و کارهای مؤثری هم توانستند بکنند. من میگویم کارنامه شورای شهر با این وضعیت شهرداری که بعد از آن همه سال از قالیباف تحویل گرفتند با آن فسادها، با آن ساختار سخت و صلبی که وجود دارد، الان من میگویم قابل دفاع است شورای شهر.
شورای عالی هم به عقلانیتی دموکراتیک رسیده است
در مورد اصلاح اصلاحات که شما تذکر دادید و نکاتی مطرح کردید و خود من، بارها صحبت کردم. بحث نامه ۱۰۰ امضایی که شما هم بودید، اصلا ما هدفمان این نبود که وارد شویم، اتفاقهایی افتاد و یک تصمیمی گرفتیم. البته در آن نامه ۱۰۰ امضایی هیچ جملهای نیامده بود که نباید برویم داخل و در شورا هم که خود شما هم تشریف داشتید هیچ وقت رأیگیری نشد در آن شورا که نرویم داخل، رأی نیاورد. جزئیاتاش را میدانید. ما هم قصد نداشتیم برویم. حدس هم نمیزدیم که ممکن است این اتفاق بیفتد. این اتفاق افتاد و بالاخره یک تصمیم گرفته شد که برویم و با همان شرایطی که گفتید و گفتیم به شرط تأثیر، به شرط مؤثر بودن وارد شویم، این هم نبود که فقط ما سه نفر برویم بگوییم اصلاح اصلاحات همین بود تمام شد. ما میگوییم آن اصلا کلید زدن ماجرا بود و اصلا تازه شروع ماجرا بود. ما الان هفت، هشت ماهی است که شروع کردیم، تا یکی دو ماه آینده یک اتفاقاتی فکر میکنم میافتد که اولین تأثیرات نه فقط حضور ما بلکه تحولاتی که در جریان آن اتفاق میافتد شما اولین تأثیرات آن را میبینید. ما روی آن حرف خودمان هستیم که ساختار باید دموکراتیک شود، همین شورای عالی باید دموکراتیک شود. خود من توییت کردم که این آخرین انتخاباتی است که به یک لیست انتصابی رأی میدهم. در انتخابات قبل. سر همان حرف هم هستیم. نه تنها من، نمیگویم من میگویم، اصلا کل عقلانیت اصلاحطلبی که وجود دارد که حالا عقلانیت بر اساس منافع ممکن است باشد، منافع طبیعی میگویم نه منافع فساد، منافع طبیعیشان، بقایشان ممکن است باشد. نیاز به تجدید نظر و تحولشان باشد، بر اساس هرچه که باشد عقلانیتی که وجود دارد در مجموع جریان اصلاحات به این نتیجه رسیده که باید خودش را تغییر دهد و تحولاتی ایجاد کند. ما هم در آن قضیه به ایشان کمک میکنیم. اصلا هم ادعایی نداریم که ما رفتیم بخواهیم کل جریان را تغییر دهیم، نه در توانمان هست، ولی خوشبختانه میخواهم بگویم در درون جریان اصلاحات یک عقلانیتی به وجود آمده، منشاء آن را کاری ندارم ولی در هر صورت که خواهان تحول و تغییر است. ما هم به آن جریان کمک میکنیم و فکر میکنیم مؤثر بوده. آقای توسلی هم بر اساس گزارشهایی که میدهیم دوباره آن شش ماه را یک دوره دیگر تمدید کردند چون دیدند تأثیرگذار است و تغییراتی انجام میشود. همین است یعنی فقط بحث آن نبوده و من هم خودم معتقدم این شورای عالی خودشان هم معتقدند دیگر تا یک جایی کارآمدی داشته. تا وقتی فضا امنیتی بوده، شما احتیاج داشتید یک سازمان متمرکز و نخبهگرایانه برای تصمیمگیریهایی داشته باشید که بتوانیم از آن فضای امنیتی عبور کنیم ولی وقتی فضا متکثر میشود دیگر شما نمیتوانید سازمانتان را بسته نگه دارید. آن سازمان بسته به درد فضای بسته سیاسی و امنیتی میخورد. وقتی فضای بیرون هم به تدریج متکثر میشود و باز میشود، سازمان شما هم باید متناسب با آن فضا باز شود وگرنه زمین میخورید. برای همین طبیعیاش این است که به تناسب باز شدن فضا شما هم سازمانتان را باز کنید و دموکراتیک.
ایرنا: الان دموکراتیک است؟
بهاور: نه خب. ما فکر میکنیم برای دورههای بعد طرحی دهیم که این سازمان هم دموکراتیک شود. ضمن این که این سازمان تصمیمگیرنده نهایی نباشد. فقط مجری باشد. همین مجریان هم انتخابی باشند ضمن این که اساس تصمیمگیریهای کلان اصلی مثل فهرست انتخاباتها دموکراتیک باشد یعنی توسط این شورا انجام نشود. متوجه هستید؟ انتقادات، فشارهای اجتماعی که تأثیر داشته است. مگر آدمهای اینجا مجسمهاند؟ بالاخره وقتی این همه انتقاد به آقای عارف میشود، به شورای عالی میشود، به تمام اعضا میشود بالاخره روی آنها تأثیر میگذارد. من که نمیگویم خودمان یک دفعه متحول شدیم، من خودم را از آنها جدا نمیدانم، بالاخره فشار اجتماعی، مطالبات اجتماعی، تقاضاهای نیروهای خودمان، باعث میشود به اینجا برسیم.
ایرنا: آقای طالبی شما لطفاً جمعبندی خودتان را بفرمایید.
طالبی: اولا لیست بستن دموکراتیک را نمیفهمم یعنی چه؟ لیست دموکراتیک بستن چه شکلی میشود واقعا نمیدانم. دموکراتیک یعنی به آراء عمومی میگذاری. همین دیروز آقای موسوی لاری شنیدم گفته بود من سرلیست مجلس نیستم یعنی یک عده هنوز بحثشان سرلیست بودن آقای موسوی لاری است یعنی میخواهم بگویم مگر میشود این فضاها را یکی کرد؟ چطور میشود آقای موسوی لاری را در روند دموکراتیک غیرنخبهگرایانه، نه نخبه، حالا انتخاب نخبگان آقای موسوی لاری بود، ما هم قبول کردیم. انتخاب غیرنخبگان چطور موسوی لاری بوده من نمیدانم. اصلا دموکراتیک در این موارد معنا ندارد یعنی مجددا یک کلاهی است یعنی شما دو، سه دفعه یک طوری جلو رفتید. کسی که کار سیاسی کرده این را میداند. حضرتعالی لابد بهتر از من میدانید. دو، سه دفعه طرف یک طوری رفته، این دفعه آن کسی را که دلاش میخواهد به اسم دموکراتیک بیرون میکشد یعنی باز هم تصمیمگیرها همان خواهند بود. شما خواهید دید بالاخره چندماهی بیشتر باقی نمانده است. من بلافاصله بعد از این که لیستتان بیرون آمد به شما یک تک زنگ میزنم از شما میپرسم ولی خواهید دید که دموکراتیک غیر دموکراتیک اصلا بیمعنی است، یعنی چه دموکراتیک؟ شما یک تعداد احزاب سه چهار نفره درست کردی آن داخل ریختی بعد میگویی دموکراتیک بین اینها رأیگیری کنیم؟ چطور رأیگیری کنیم؟ میگویند اصلا از بین این ۱۸ حزب، ۱۰ تایش را بنده که پیگیری میکنم اسماش را هم نشنیدم! احزاب سه، چهار نفرهاند، تشکیل میشوند، بعد میگویند بین اینها رأیگیری کنید، خب این لیست دموکراتیک شد. چه میخواهید به افکار عمومی بگویید کاری ندارم، به افکار عمومی میتوانید از این حرفها بزنید، یعنی بالاخره یک خرده هم ممکن است به کار ببرید حیلهگری کنید ولی لااقل خودتان با واقعیت ارتباط داشته باشید. یعنی بدانید اسم این کاری که شما میکنید دموکراسی نیست. گفتم اولین مرحلهاش این است که شما خیلی شفاف یک مکانیسمی حداقلاش، من که اصلا معتقد نیستم اصلاحطلبان باید سازمان داشته باشند اما فرض بگیریم میخواهیم سازمان داشته باشند. حداقل این است که یک وزنکشی داشته باشید. ببینید این آقایی که اینجا نشسته پایگاهاش که است، شما اصلا از طرف که صحبت میکنی؟ حزبهای چند نفر زدید بعد میگویید دموکراتیک است دیگر! این لوث کردن مفاهیم است. این مفاهیم را بگذاریم شاید به درد نسل بعد بخورد. همه چیز را دستمالی نکنیم. کل عرضم این است. طوری که به نسل بعد اگر بگویید انتخاب دموکراتیک یاد این بیفتد استفراغاش بگیرد. فقط مفاهیم را از شما خواهش میکنم. چیز دیگری را من از اصلاحطلبان نمیخواهم. ولی در حق مفاهیم جفا نکنیم، یعنی نگوییم این فلان است، آن بهمان است.
ایرنا: آقای طالبی که در بحثهای خود یک جدایی بین خودشان و همفکران خودشان با جریان اصلاحطلبی عنوان کردند. عملا برای همین این سؤال را به صورت مشخص ذیل نسل دوم جوانگرایی از شما آقای بهاور میپرسم که این نسل دوم چه کار میخواهند بکنند. چه هستند، چه وضعیتی دارند، در انتها هم جمعبندی بفرمایید.
بهاور: همان طور که در مقدمه صحبتهایی کردم، جریان اصلاحطلبی در حال پوستهانداری است. هم در سطح نیروهای خودش و هم در سطح سازوکارها و برنامهها و سازمان خودش. نسل اول اصلاحات از داخل ساختار قدرت بیرون آمد. بعد از یک انقلابی، یک سری نیروهایی آمدند در سن جوانی مدیرکل و معاون و وزیر و استاندار شدند. اینها در ساختار قدرت بودند تا تحولاتی که در اواخر دهه ۶۰ به وجود آمد، یک بخشی از اینها که، در داخل ساختار قدرت بودند کنار گذاشته شدند به دلایلی. بالاخره اینها جریان دوم خرداد را پیش آوردند برای بازگشت به قدرت و گرفتن ریاست جمهوری و دولت. نسل اول از درون ساختار قدرت متولد شد ولی نسل دوم از درون ساختار قدرت نبود. از درون فعالیتهای ستادی و انتخاباتی متولد شدند. ما ۱۷، ۱۸ تا انتخابات شاید از دوم خرداد به بعد داشتیم. این بدنه جوان در این ۱۸ انتخابات در این ستادها در فرایندهای جمع کردن رأی، بسیج اجتماعی، بسیج رأی و اینها بزرگ شدند. اتفاقا به یک دورهای هم خوردند که وقتی یک ذره بالغ شدند در سیاست این نسل دوم، دیگر نیروهای اصلیشان داخل قدرت و دولت نبودند به آن معنایی که قبلا وجود داشت و شرایطشان سخت شده بود و اینها اصلا منشأ پرورش و رشدشان از داخل ستادهای انتخاباتی و داخل فعالیتهای حزبی و به این شکل بوده است. من فکر میکنم منشأ شکلگیری از بطن جامعه بوده، از درون سازوکارهای بسیج اجتماعی و بسیج رأی بوده است. بنابراین این نسل دوم اعتقاد بیشتری به حرکتهای اجتماعی و جامعهمحور مشارکت جمعی دارند تا نسل اول که بیشتر نخبهگرا هستند، تصمیمات متمرکز میگیرند، متمرکز عمل میکنند چون از داخل آن ساختار متولد شدند ولی نسل دوم به نظر من این طور که میبینم متکثرترند، بیشتر به جامعه توجه میکنند، اصلاحطلبی جامعهمحور برایشان مهم است، توجه میکنند. در کنار آن اصلاحطلبی دولتمحور یعنی این دو تا را دو چیز رقیب و ضد هم نمیبینم. دو بالی است که باید اصلاحات داشته باشد. بخشی از نیروها شاید باید لازم باشد در آن فرایند دموکراتیزاسیون داخل قدرت بروند، برای اینکه بتوانند زیرساختها را فراهم کنند، زمینهها را آماده کنند و بخشی از نیروها در بدنه اجتماعی در ساختارهای حزبی فعالیت کنند. من میخواهم بگویم این تغییر و تحول در داخل نسل دوم، تفاوتاش با نسل اول را این طور میبینم و بعد شما میبینید یک سری انتقادها پیش میآید به این که اگر قرار باشد فقط اصلاحطلبی در بروکرات بودن و دولتی بودن و دولتمحور بودن تعریف شود، آسیبهایی دارد. آسیبهای گفتمانی دارد، فساد دارد، خیلی مسائل دیگر به وجود میآید، از این طرف اصلاحطلبی دموکراتیک و اصلاحطلبی جامعهمحور باید تقابل به وجود بیاید که اینها در توازن با همدیگر پیش بروند. آن نامه ۱۰۰ نفرهی آقای خاتمی هم روی این شکاف سوار شد یعنی انتقادی که این نسل جوان دارند به این که ما بخواهیم آن طوری قدرتمحور، دولتمحور و نخبهگرایانه عمل کنیم، دیگر شاید نتوانیم این طور ادامه دهیم و شکست بخوریم. آن نامه هم بر اساس این بود. یعنی یک الگوی سیاستورزی جدیدی را به نظرم نسل دوم طرفدارش هستند که مشارکتجوتر است، خشونتپرهیز است، دموکراسیخواهتر است و این نیروها احتمالا در سالهای آینده این نسل دوم نقش بیشتری در تصمیمگیری ساختار اصلاحات داشته باشند فکر میکنم این نیروها توان آن تغییر و تحول داخل این جریان را داشته باشند که این جریان را به جامعه پاسخگو کند. از این نظر یک ذره من امیدوارتر هستم.