فرهنگ اسکندریمرزبندی کنش ها درحوزه روشنفکری وسیاست
چاپ خبر | شناسه خبر: 198 | تاریخ انتشار: 22 بهمن 1395 - 08:59
روشنفکران به عنوان الیت و پیشاهنگان جامعه رسالت مبارزه برای استقرار عدالت اجتماعی، دموکراسی، حقوق بشر و توسعه فرهنگ را به عهده دارند. لذا کوشش می کند برای به وقوع پیوستن آرمان هایش اقدام به راه اندازی تشکیلات مدنی درقالب حزب، نشریه، صنف و نهادهای مدنی مردمی بنماید.

روشنفکران به عنوان الیت و پیشاهنگان جامعه رسالت مبارزه برای استقرار عدالت اجتماعی، دموکراسی، حقوق بشر و توسعه فرهنگ را به عهده دارند. لذا کوشش می کند برای به وقوع پیوستن آرمان هایش اقدام به راه اندازی تشکیلات مدنی درقالب حزب، نشریه، صنف و نهادهای مدنی مردمی بنماید. مرزبندی کنش ها درحوزه روشنفکری وسیاستوی تلاش می کند با استفاده از این نهادها بسیج توده ها را در دستور کار خود قرار دهد و با هوشمندی و پذیرفتن الزامات قدرت حداکثر سودجویی را در حداقل فرصت و بستر دموکراتیک به ثمر برساند.
دراین راستا به روشنگری و افشای انحرافات و اشتباهات ونقد بیرحمانه قدرت می پردازد. در این باره ممکن است هزینههایی را به لحاظ فردی متحمل شود. روشنفکر سپس در فرآیند مبارزات مسالمت آمیز و بدون خشونت خود از طریق صندوق رای بقدرت دست می یابد. هنگامی که به قدرت رسید یعنی وارد حوزه اداره سیاسی کشور یا به عبارتی سیاست شده است. در واقع از دنیای رسالت روشنگری روشنفکری فاصله گرفته و وارد جهان عملگرایى ( پراگماتیسمی) شده است. لازم است رفتار و واکنش های متفاوتی را به همراه درک حوزه سیاست تدوین و از خود بروز دهد. زیرا حوزه سیاست مانند دوران آرمانخواهی روشنفکری نیست. او دیگر به منافع سازمانی، طبقاتی و فردی نمی اندیشد بلکه باید در راستای اهداف و منافع کل جامعه یا به عبارتی منافع ملی کشور گام بر دارد. وی باید در سخن گفتن و موضع گیری به عنوان یک دیپلمات ارشد بسیار سنجیده رفتار نماید.
بادرک شرایط موجود به مطالبات دست یافتنی بیاندیشد و عمل نماید نه مانند روشنفکر برای آرمانخواهی های جذاب وبسیج توده ها شعاردهد. اوباید درک کند دیگر پروپاگاندای حزبی نیست بلکه مدافع عملگرای منافع مردم به شمار میرود. متأسفانه به دلیل عدم درک و مرزبندی این دو حوزه برخی از سیاست مداران دچار نوعی پارادوکس(تناقض) خواهندشد.
به عنوان مثال: طرح یک موضوع آکادمیک روشنفکری هلوکاست توسط احمدی نژاد به عنوان عالی ترین دیپلمات کشور هم موجب ایران هراسی فزآینده ای شده و هم آسیبی جدی را برای منافع ملی کشور فراهم نموده است و یا در دوره اصلاحات برخی از اصلاح طلبان تندرو از آقای خاتمی انتظار داشتند به عنوان یک اپوزسیون ظاهر شود و بی رحمانه قدرت را که خود مرد شماره2 آن بوده به نقد بکشاند؟!
درتاریخ لهستان شاهد بودیم که یک روشنفکر و مبارز اپوزسیون وقتی به قدرت می رسد عشق به شعارهای متینگی حزبی به قدری وی را تحت فشار قرار داده بود که ناگزیر شد، استعفا و قدرت را ترک کند. ازمصداق های دیگر و بارز این روزها را می توان دونالد (آدلف) ترامپ نام برد، سوپر سرمایه دار عامی گرا و ناسیونالیست افراطی که از کمترین دانش در امور سیاست و کشورداری برخوردار می باشد. در مواضع وحتی فرمان هایش کمترین اثر از رعایت الزامات حوزه سیاست وجود ندارد. بنابراین این دوحوزه متفاوت ازیکدیگر هستند و به شدت باید کنش هایش از هم تفکیک شوند.
فرهنگ اسکندری
عضو دفتر سیاسی حزب همبستگی دانش آموختگان ایران (هدا)

روشنفکران به عنوان الیت و پیشاهنگان جامعه رسالت مبارزه برای استقرار عدالت اجتماعی، دموکراسی، حقوق بشر و توسعه فرهنگ را به عهده دارند. لذا کوشش می کند برای به وقوع پیوستن آرمان هایش اقدام به راه اندازی تشکیلات مدنی درقالب حزب، نشریه، صنف و نهادهای مدنی مردمی بنماید. مرزبندی کنش ها درحوزه روشنفکری وسیاستوی تلاش می کند با استفاده از این نهادها بسیج توده ها را در دستور کار خود قرار دهد و با هوشمندی و پذیرفتن الزامات قدرت حداکثر سودجویی را در حداقل فرصت و بستر دموکراتیک به ثمر برساند.
دراین راستا به روشنگری و افشای انحرافات و اشتباهات ونقد بیرحمانه قدرت می پردازد. در این باره ممکن است هزینههایی را به لحاظ فردی متحمل شود. روشنفکر سپس در فرآیند مبارزات مسالمت آمیز و بدون خشونت خود از طریق صندوق رای بقدرت دست می یابد. هنگامی که به قدرت رسید یعنی وارد حوزه اداره سیاسی کشور یا به عبارتی سیاست شده است. در واقع از دنیای رسالت روشنگری روشنفکری فاصله گرفته و وارد جهان عملگرایى ( پراگماتیسمی) شده است. لازم است رفتار و واکنش های متفاوتی را به همراه درک حوزه سیاست تدوین و از خود بروز دهد. زیرا حوزه سیاست مانند دوران آرمانخواهی روشنفکری نیست. او دیگر به منافع سازمانی، طبقاتی و فردی نمی اندیشد بلکه باید در راستای اهداف و منافع کل جامعه یا به عبارتی منافع ملی کشور گام بر دارد. وی باید در سخن گفتن و موضع گیری به عنوان یک دیپلمات ارشد بسیار سنجیده رفتار نماید.
بادرک شرایط موجود به مطالبات دست یافتنی بیاندیشد و عمل نماید نه مانند روشنفکر برای آرمانخواهی های جذاب وبسیج توده ها شعاردهد. اوباید درک کند دیگر پروپاگاندای حزبی نیست بلکه مدافع عملگرای منافع مردم به شمار میرود. متأسفانه به دلیل عدم درک و مرزبندی این دو حوزه برخی از سیاست مداران دچار نوعی پارادوکس(تناقض) خواهندشد.
به عنوان مثال: طرح یک موضوع آکادمیک روشنفکری هلوکاست توسط احمدی نژاد به عنوان عالی ترین دیپلمات کشور هم موجب ایران هراسی فزآینده ای شده و هم آسیبی جدی را برای منافع ملی کشور فراهم نموده است و یا در دوره اصلاحات برخی از اصلاح طلبان تندرو از آقای خاتمی انتظار داشتند به عنوان یک اپوزسیون ظاهر شود و بی رحمانه قدرت را که خود مرد شماره2 آن بوده به نقد بکشاند؟!
درتاریخ لهستان شاهد بودیم که یک روشنفکر و مبارز اپوزسیون وقتی به قدرت می رسد عشق به شعارهای متینگی حزبی به قدری وی را تحت فشار قرار داده بود که ناگزیر شد، استعفا و قدرت را ترک کند. ازمصداق های دیگر و بارز این روزها را می توان دونالد (آدلف) ترامپ نام برد، سوپر سرمایه دار عامی گرا و ناسیونالیست افراطی که از کمترین دانش در امور سیاست و کشورداری برخوردار می باشد. در مواضع وحتی فرمان هایش کمترین اثر از رعایت الزامات حوزه سیاست وجود ندارد. بنابراین این دوحوزه متفاوت ازیکدیگر هستند و به شدت باید کنش هایش از هم تفکیک شوند.
فرهنگ اسکندری
عضو دفتر سیاسی حزب همبستگی دانش آموختگان ایران (هدا)